چهره ى من
به آینه که نگاه میکنم تصویر مى شود به جام آکنده اى از نیاز
که با هر ساز و باز مشابه
تکیده و ترسان
بوى همه ى رنگها را میدهد
از طعمش نپرس که هرچیزى تویش پیدا میشود
ولى همیشه گرم است
شاید با چند بار الک زدن کمى خالص تر شود
به چهره ام نگاه نکن
که هنوز عاریتى است
که با هر ساز و باز مشابه
تکیده و ترسان
بوى همه ى رنگها را میدهد
از طعمش نپرس که هرچیزى تویش پیدا میشود
ولى همیشه گرم است
شاید با چند بار الک زدن کمى خالص تر شود
به چهره ام نگاه نکن
که هنوز عاریتى است